شمال اصفهان؛شعر بسیار متاثر کننده از زبان همسران مدافع حرم از اولش هم گفته بودم که سری از مندیدی که من حق داشتم؟! عاشق تری از من دلبسته ات بودم من و دلبسته ام بودیاما رهایت کرد عشق دیگری از من آتش شدی، رفتی و گفتی:” عشق سوزان استباقی نماند کاش جز خاکستری از من” […]

شمال اصفهان؛شعر بسیار متاثر کننده از زبان همسران مدافع حرم

از اولش هم گفته بودم که سری از من
دیدی که من حق داشتم؟! عاشق تری از من

دلبسته ات بودم من و دلبسته ام بودی
اما رهایت کرد عشق دیگری از من

آتش شدی، رفتی و گفتی:” عشق سوزان است
باقی نماند کاش جز خاکستری از من”

رفتی و جا مانده فقط مُشت پَری از تو
رفتی و باقیمانده چشمان تری از من

فالله خیر حافظا” خواندم که برگردی
برگشته ای با حال و روز بهتری از من

من عاشق لبخندهایت بودم و حالا…
با خنده های زخمی ات دل می بری از من

عاشق ترینم! من کجا و حضرت زینب؟!
حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من…
.
شاعر:سیده تکتم حسینی