شمال اصفهان؛چند قطعه شعر ارسالی جهت شرکت در فراخوان آثار هنری شهدای گمنامنویسنده خانم سمیه تورجیاز شیراز ۱٫پلاک…پیراهن چاک چاک می آوردندمرثیه برای خاک می آوردندآن روز به چشمان خودم می دیدمجای پدرم پلاک می آوردند. ۲٫ نشانی…هر بار حضور بیکرانی از تواین بار نه تکه استخوانی از توعمریست غریب می نشینم اینجاتا آب بیاورد […]

شمال اصفهان؛چند قطعه شعر ارسالی جهت شرکت در فراخوان آثار هنری شهدای گمنام
نویسنده خانم سمیه تورجی
از شیراز

۱٫پلاک…
پیراهن چاک چاک می آوردند
مرثیه برای خاک می آوردند
آن روز به چشمان خودم می دیدم
جای پدرم پلاک می آوردند.

۲٫ نشانی…
هر بار حضور بیکرانی از تو
این بار نه تکه استخوانی از تو
عمریست غریب می نشینم اینجا
تا آب بیاورد نشانی از تو.

۳٫بی هیچ نشانه…
بی نام تو سهم آب ناآرامی ست.
تا هست غم پرنده ها بی بامی ست
بی هیچ نشانه می شناسیم تو را
انگار که شهرت تو در گمنامی ست.

۴٫روسری سیاه…
یاد تو تمام کوچه را تر کرده ست
هر ذره ی خاک را معطر کرده ست
با آمدن قطعه پلاکی از تو
شب روسری سیاه را سر کرده ست.

۵٫این کوچه…
این کوچه هنوز ادامه ای از جنگ است
هر پنجره اش چکامه ای از جنگ است
این کوچه شهید بی نشانی دارد
این کوچه شناسنامه ای از جنگ است.

۶٫باران…
خورشید چه بیقرار افتاده به پات
جاری شده پیش قدمت آب فرات.
ای ساده ترین حضور بر پیکر تو
باران چه بلند می فرستد صلوات.

۷٫گل محمدی…
بارانی و می نویسم از آمدنت
یک شعر شبیه قصه ی پیرهنت
در من همه ی قافیه ها سرشارند
از عطر گل محمدی های تنت.

۸٫دریا..
دریا شدی و بَلَم چه می داند که…
این کاغذ و این قلم چه می داند که…
هر چند که نیستی ولی اینجایی
انگار فقط شلمچه می داند که …