شمال اصفهان؛شعر ارسالی جهت شرکت در فراخوان آثار هنری شهدای گمنام حبیب ابادعاشقان را شهره گشتن نفرت استاز همین جا نامشان در شهرت است نامی از گمنامی خود گشته اندچشم خود را روی دنیا بسته اند انتظار وصل حضرت می کشنددر فراقش درد غربت می کشند بی قرار بی قرار حضرتندبار بسته در مسیر هجرتند […]

شمال اصفهان؛شعر ارسالی جهت شرکت در فراخوان آثار هنری شهدای گمنام حبیب اباد
عاشقان را شهره گشتن نفرت است
از همین جا نامشان در شهرت است

نامی از گمنامی خود گشته اند
چشم خود را روی دنیا بسته اند

انتظار وصل حضرت می کشند
در فراقش درد غربت می کشند

بی قرار بی قرار حضرتند
بار بسته در مسیر هجرتند

عقل ها را دست دل ها داده اند
جان به کف در راه حق آماده اند

بی گمان، آری شهیدان عاشقند
در مسیر عشق خود هم صادقند

کاش من هم مثل آنها می شدم
قهرمان قهرمان ها می شدم

می شدم مانند آنها صاف و پاک
بیخیال شهرت و نام وپلاک

سراینده:
فاطمه سادات پاد موسوی