شما را نمیدانم خود را میگویم. مدرک برایم خیلی مهم است. من مدرک را میخواهم چون میخواهم جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشم چون هرجا که میروم مدرک میخواهند حالا خودت رو بکش بگو آقا جان من علم دارم علم با تجربه میگویند کیلوئی چند، مدرک مهم است حالا اگر این مدرک بدون علم هم باشد […]
شما را نمیدانم خود را میگویم. مدرک برایم خیلی مهم است. من مدرک را میخواهم چون میخواهم جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشم چون هرجا که میروم مدرک میخواهند حالا خودت رو بکش بگو آقا جان من علم دارم علم با تجربه میگویند کیلوئی چند، مدرک مهم است حالا اگر این مدرک بدون علم هم باشد اصلا مهم نیست.میگویند مدرک داشته باش ما تو را عالم میکنیم.مگر میشود؟؟
البته من میگم علم بهتر است میگید نه شعر پائین رو بخونید میفهمید
صاحبِ مدرک به کشتی در نشست
رو به کشتیـبان نهاد آن خودپرست
نوکران کشتی ات را گفت زنهار زن
جعبه ها را چون جان خود در بار زن
عمر خود در مکتب و دانشکده بگذاشتم
جعبه ها را با مدارک هـای خود انباشتم
ضربه و آسیبی رسد اما اگر کارنامه را
سطح عـلم این عزیزت میشود کلا فنـا
گفت از کشتیرانی کل داری آیا مدرکی؟
بگذراندی عمر در جُستِ دانش اندکی؟
مرد کشتی فن دریا کز پدر دارد به یاد
سرشکسته گفتش اما مدرکی بر من نداد
رو به سویش مردک مدرک پسند بی نهاد
گفت ایران را همین بی مدرکی بر باد داد
باد کشتی را به گردابی فکند
گفت کشتیبان بدان مدرک پسند
فن شنای قورباغه دانی که چیست؟
جان فکن در آب، بی هست و نیست
گفت بیست باشم در امتحانات شنا
لیک کتبی بوده و با آب نباشم آشنا
گفت کشتیبان بخوان اشهد که پس
مدرک آکسفورد هم نیست فریادرس
بی نام
تاریخ : ۱ - شهریور - ۱۳۹۵
هیچکدام بدرد نمی خوره فعلا
امیر حسین کمالی
تاریخ : ۵ - شهریور - ۱۳۹۵
یاد دارم روزگاری قبلتر
وقت صحبت بود و بحثی آبکی
حرف بود از علم و مدرک در میان
من نوشتم داستانی آن زمان
می شناسم آدمی پارتی کلفت
دارد مدرک اون هم،جفت جفت
آدمی پر مکنت و پر پول و مال
هست مجروح و ندارد هیچ حال
علم بهتر بود از هر چه که هست
ناتوان باشی توانا می شوی
علم چون باشد ثروت آورد
وای از آن مالی که مدرک آورد
admin
تاریخ : ۵ - شهریور - ۱۳۹۵
وقت صحبت بود و بحثی آبکی
حرف بود از علم و مدرک در میان
من نوشتم داستانی آن زمان
می شناسم آدمی پارتی کلفت
دارد مدرک اون هم،جفت جفت
آدمی پر مکنت و پر پول و مال
هست مجروح و ندارد هیچ حال
علم بهتر بود از هر چه که هست
ناتوان باشی توانا می شوی
علم چون باشد ثروت آورد
وای از آن مالی که مدرک آورد
ممنون دوست عزیز
وتشکر از لطف همیشگیتون
رحیمی
تاریخ : ۷ - مهر - ۱۳۹۵
چنین گفت رسـتم به سهـراب یل که من آبرو دارم اندر محـل
مکن تیز و نازک دو ابـروی خود دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
رهـا کن تو این دُختِ افراسیـــاب که مامش ترا می نمـاید کبـاب
اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم
چو شوهر در این مملکت کیمــیاست ز تورانیان زن گرفتــن خطـاست
خودت را مکن ضــایع از بهــر او به دَرسَت بـــپرداز و دانش بجـو
در این هشت ترم، ای یلِ با کـلاس فقـط بیست واحد نمـودی تو پاس
تو کز درس و دانش، گریزان بـُدی چرا رشــته ات را حقوقی زدی
من از گـــور بابام، پول آورم که هــر ترم، شهـریه ات را دهـم
من از پهلـــوانانِ پیــشم پـــسر ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر
چو امروزیان، وضع من توپ نیست بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست
به قبـض موبایلت نگـه کرده ای پــدر جـد من را در آورده ای
مسافر برم، بنـده با رخش خویش تو پول مرا می دهی پای دیـــش
مقصّر در این راه، تهیمیــنه بود که دور از من اینگونه لوست نمود
چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر بُوَد گفـــته هایت چو شهـد و شکر
ولـی درس و مشق مرا بی خیـال مزن بر دل و جان من ضــد حال
اگر گرمِ چت یا اس ام اس شویــم
از آن به که یک لحظه دپرس شــویم